امالی صدوق -تألیف شیخ صدوق (متوفی ۳۸۱ هـ ق)

امام سجاد علیه‌السلام فرمود: وقتی حسین علیه‌السلام از مدینه (به‌طرف کربلا) خارج شد با ۲۱ مرد از یاران و خاندانش به راه افتاد که ابوبکر بن علی، محمد بن علی، عثمان بن علی، عباس بن علی، عبداللّه بن مسلم بن عقیل، علی بن حسین اکبر و علی بن حسین اصغر ازجمله آنان بودند.
شب عاشورا حسین علیه‌السلام برخاست و در میان یارانش سخنانی فرمود… (پس از اتمام خطبه) عبداللّه پسر مسلم بن عقیل برخاست و عرض کرد: ای پسر رسول اللّه ما اگر بزرگ و سرور خویش، پسرعموی بزرگ خود و فرزند پیامبرمان، آن سرآمد پیامبران را تنها بگذاریم و در کنارش شمشیری نزنیم و به همراهش، با نیزه‌ای نجنگیم، مردم به ما چه گویند؟ نه به خدا! ما تو را تنها نمی‌گذاریم تا در سرانجام تو درآییم و جان و خون خود را فدای جان و خون تو کنیم. هرگاه که چنین کردیم، آنگاه رسالت خود را انجام دادیم و از پیمانی که بر ما بوده سرفراز بیرون آمدیم… امام حسین علیه‌السلام فرمود: خدا شمارا پاداش نیک بدهد.
بعد از نافع بن هِلال جملی، عبداللّه پسر مسلم بن عقیل بن ابیطالب به میدان آمد و این رجز را خواند:

سوگند خورده‌ام که جز با آزادگی کشته نگردم، اگرچه مرگ را تلخ یافتم، دوست ندارم از میدان فرار کنم و مرا ترسو بخوانند، کسی که خدا را نافرمانی کند و فرار نماید ترسو است.
سپس سه نفر را کشت و بعد خودش کشته شد.
بعد از عبداللّه بن مسلم، علی‌اکبر به میدان شتافت.
بعد از علی‌اکبر، قاسم بن حسن به میدان آمد.

امام رضا علیه‌السلام به ریان بن شبیب فرمود: اگر خواستی برای چیزی گریه کنی برای حسین بن علی بن ابیطالب علیه‌السلام گریه کن که سر او را همانند سربریدن گوسفند جدا کردند و ۱۸ مرد (ثمانیة عشر رجلاً من اهل بیته) از خاندانش با او کشته شدند که بر روی زمین همانندی برای آنان نبود.(۱)