اللهوف -سید بنطاووس (متوفی ۶۶۴ هـ. ق)
چون اصحاب کشته شدند و غیر خاندان حسین کسی باقی نماند علیاکبر علیهالسلام بهطرف میدان حرکت کرد…
قاسم بن حسن علیهالسلام…
علیاصغر علیهالسلام…
عباس بن علی….
لشکر حسین علیهالسلام را احاطه کردند. در این وقت عبداللّه بن حسن علیهالسلام که نوجوانی نوخاسته بود و هنوز موی بر صورتش نروییده بود از نزد زنان بیرون آمد و با شتاب خود را به کنار حسین علیهالسلام رسانید. زینب دختر علی علیهالسلام خود را به وی رسانید تا او را بازدارد. عبداللّه به شدّت امتناع ورزید و گفت: به خدا سوگند از عمویم جدا نگردم.
بحر بن کعب یا حرملة بن کاهل با شمشیر قصد حسین علیهالسلام نمود نوجوان گفت: وای بر تو ای خبیث زاده آیا عمویم را میکشی؟! شمشیر که بر حسین فرود میآمد عبداللّه دست بالا برد تا سپر جان عمو کند. شمشیر دست عبداللّه را تا پوست برید و دست آویزان شد. نوجوان فریاد زد: ای عمو جان حسین علیهالسلام! برادرزاده را گرفته و به آغوشش کشید و فرمود: برادرزادهام بر آنچه بر تو گذشت صابر باش و خیرش بدان زیرا خدا تو را به پدران صالحت ملحق فرماید.
حرمله بن کاهل تیری بهسوی عبداللّه فرستاد و وی را در دامن عمویش به قتل رسانید.(۱)