عبداللّه بن حسن

مادرِ عبداللّه، دختر سلسل بن عبداللّه بجلّی بود(۱) که عمویش جریر بن عبداللّه بجّلی بوده(۲)
بعضی مادرش را کنیز دانستند.(۳)
مدت عمر او را کسی دقیقاً ننوشته است، فقط در کتاب‌ها از او به کودکی نابالغ، کودک، هنوز موی بر صورتش روییده نشد، پسربچه، نوجوان، یادداشت کردند که از نزد زنان از درون خیمه بیرون آمد.
و این دلیل است که او از قاسم برادرش کوچک‌تر بوده است.
او نه سوار بر اسب بوده و نه شمشیری داشت و اینکه مناقب ابن شهرآشوب گفته او ۱۴ نفر را کشت، خبر واحد است و ناصواب می‌باشد.
وقتی لشکر، امام حسین علیه‌السلام را احاطه کردند، در این میان عبداللّه که کودکی نابالغ بود از پیش زنان بیرون آمد و لشکر را شکافته و خود را کنار عمویش رساند.
زینب دختر علی علیه‌السلام خود را به آن کودک رساند که از رفتنش جلوگیری کند.
امام فرمود: خواهرم این کودک را نگه‌دار.
کودک از بازگشتن خودداری کرد و با سرسختی از رفتن سرپیچی نمود و گفت: به خدا از عمویم جدا نخواهم شد.
در این هنگام أبجر بن کعب شمشیرش را برای حسین علیه‌السلام بلند کرد.
عبداللّه گفت: ای پسر زن ناپاک آیا عمویم را می‌کشی؟ پس أبجر او را با شمشیر بزد، و عبداللّه دست خویش را سپر کرد؛ و آن شمشیر دست او را جدا کرده، به پوست آویزان شد. عبداللّه فریاد زد: مادر جان! پس حسین آن کودک را در برگرفت و به سینه چسباند و فرمود: فرزند برادر! بر این مصیبتی که به تو رسیده شکیبایی کن و آن را به نیکی بشمار گیر، زیرا خداوند تو را به پدران شایسته‌ات می‌رساند.(۴) خداوند تو را به پدران شایسته‌ات ملحق می‌کند به پیامبر خدا و علی بن ابیطالب، حمزه و جعفر و حسن بن علی علیه‌السلام، که درود خداوند بر همه آن‌ها باد.(۵) شمشیر أبجر دست عبداللّه را از آرنج قطع کرد.(۶)
بعدازاین واقعه، امام او را به سینه چسباند، بعد حرملة بن کاهل تیری به او زد، درحالی‌که به دامن عمویش چسبیده بود، به قتل رسید.(۷)
اکثر راویان نام قاتل را حرملة بن کاهل [کهل](۸) اسدی نام‌برده‌اند.(۹)
تذکره‌الخواص نام قاتل را سعد بن عمر بن نفیل و مناقب ابن شهرآشوب، هانی بن شبیب حضرمی نام‌برده‌اند.
در زیارت ناحیه امام هادی علیه‌السلام چنین آمده است: «سلام بر عبدالله بن حسن پاک! خدا قاتلش را که به او تیر زد حرمله بن کاهل اسدی را لعنت کند.»(۱۰)
اما آنچه در مناقب ابن شهرآشوب آمده که: عبدالله بعد از قاسم به میدان آمد و رجز می‌خواند و ۱۴ نفر را کشت و هانی بن شبیب حضرمی او را به قتل رساند پس صورتش سیاه شد، نادرست است.
و آنچه در مقتل الحسین خوارزمی آمده که عبداللّه رجز خواند و جنگید تا کشته شد، ناصواب است.
و اینکه بعضی کتاب‌ها مانند المحبر، أعلام الوری، الاغانی، شرح‌الأخبار الصبیان نوشته‌اند که بین سکینه دختر امام حسین و عبداللّه عقد بسته‌شده بود و پیش از عروسی به قتل رسید ناصواب است مگر آنکه منظور از عقد، «نشان» معنا شود نه عقد رسمی که در بعضی مناطق مرسوم است. و در کتاب أنساب الطالبیین آمده است که عبداللّه همان ابوبکر است!! و این مطلب در جای دیگر به چشم نخورده است.