المنتظم -ابنجوزی (متوفی ۵۹۷ هـ ق)
شب عاشورا حسین برای اصحاب خود صحبت کرد و آنها را اذن داد تا بروند برادرش عباس عرض کرد: ما نمیرویم تا بعد از تو باقی بمانیم خداوند آن روز را نیاورد.
سپس برادرانش و فرزندانش و پسران برادرش و فرزندان عبداللّه بن جعفر همانند آن کلام را گفتند. حسین علیهالسلام فرمود: ای پسران عقیل قتل مسلم شمارا بس است، بروید که من شمارا اذن دادم.
گفتند: نه به خدا قسم، بلکه خودمان و اهل ما فدای تو باد، زندگی بعد از تو رویش زشت باد.
پس با حسین همهشان از اصحاب کشته شدند و از اهلبیتش بضعة عشر (۱۶ نفر) جوان کشته شدند که از اولاد علی، عباس و جعفر و عثمان و محمد و ابوبکر بودند و از اولاد حسین، علی و عبداللّه و (از اولاد حسن) ابوبکر و قاسم و از اولاد عبداللّه بن جعفر، عون و محمد و از اولاد عقیل، جعفر و عبدالرحمان و عبداللّه، و عبداللّه بن مسلم بن عقیل، و محمد بن ابی سعید بن عقیل بودند.
علیاصغر…
علیاکبر…
از فرزندان علی ابوبکر بود که با حسین کشته شد و مادرش لیلی دختر مسعود بود.
و عباس اکبر و عثمان و جعفر و عبداللّه با حسین کشته شدند که مادر اینان امّالبنین، بنت حرام بود. و محمد اصغر با حسین کشته شد و مادرش کنیز بود.
شب نهم محرم شمر نزد اصحاب حسین آمد و گفت: کجایند پسران خواهرمان؟ پس عباس و عبداللّه و جعفر فرزندان علی علیهالسلام آمدند و گفتند: چه میگویی؟ گفت: شما فرزندان خواهرم هستید و امان به شما میدهم.
گفتند: خداوند تو را و اماننامهات را لعنت کند، آیا به ما امان میدهی و فرزند رسول اللّه صلیاللهعلیهوآلهوسلم که درود و سلام خدا بر او باد امان نداشته باشد. پس شمر سوار اسب شد و رفت.(۱)