اعلام الوری -امین الاسلام طبرسی (متوفی ۵۴۸ هـ. ق)

علی‌اکبر….

قاسم بن حسن…

علی‌اصغر…

عمر بن حسن و برادرش عبدالله و قاسم فرزندان حسن علیه‌السلام با حسین بن علی علیه‌السلام در کربلا کشته شدند و مادرشان کنیز بود.
بعدازاینکه همه اصحاب کشته شدند، غیر خاندان او کسی باقی نماند اولین نفر از خاندانش پسرش …
پس مردی از اصحاب عمر بن سعد بنام عُمرو بن صبیح تیری انداخت به‌سوی عبداللّه بن مسلم بن عقیل و تیر به پیشانی او اصابت کرد او دست خویش را بر پیشانی برد ولی نمی‌توانست دستش را تکان دهد، پس‌ازآن تیر دیگری بزد و قلب او را بشکافت و او را کشت.
عبداللّه بن قُطبه طائی بر عون بن عبداللّه بن جعفر حمله کرد او را بکشت.
و عامر بن نَهْشل تمیمی بر محمد بن عبداللّه بن جعفر حمله کرد و او را به قتل رساند.
عبداللّه بن عُقبه غَنَوی تیری به‌سوی ابوبکر بن حسن بن علی انداخت و او را کشت.
عباس بن علی چون زیادی کشته را دید به برادرانش که از مادر یکی بودند عبداللّه و جعفر و عثمان فرمود: ای برادران مادر، می‌خواهم ببینم شما خیرخواه خدا و رسولش هستید بروید بجنگید که فرزندی هم ندارید.
پس عبداللّه بن علی علیه‌السلام جلو رفت و جنگ شدیدی کرد و میان او و هانی بن ثُبیت حضرمی درگیری شد و دو ضربت بر او وارد شد و کشته گردید.
بعد او جعفر بن علی علیه‌السلام وارد میدان شد و هانی بن ثبیت او را انداخت پس‌ازآن یکی از بنی دارم به او حمله برد و او را بکشت و سر او را بیاورد.
چون حسین علیه‌السلام را احاطه کردند، عبدالله بن حسن که هنوز به سن بلوغ نرسیده بود و نزد زنان رفت‌وآمد می‌کرد، آمد کنار عمویش حسین علیه‌السلام، زینب دختر علی علیه‌السلام خواست او را نگه بدارد نتوانست مانع میدان رفتنش شود.
حسین علیه‌السلام به زینب علیهاالسلام فرمود: او را نگه بدار ای خواهرم؛ ولی نوجوان به شدّت امتناع می‌ورزید و قسم خورد که به خداوند قسم، از عمویم جدا نمی‌شوم. پس بحر بن کعب شمشیرش را بلند کرد تا به حسین بزند.
عبداللّه گفت: وای بر تو ای پسر زن بدکار! آیا عمویم را می‌کشی؟! پس بحر با شمشیر به او زد و آن پسر دست خود را سپر نمود و شمشیر دست او را قطع کرد به‌طوری‌که به پوست بند بود.
پس عبداللّه فریاد زد ای مادرم! حسین علیه‌السلام او را در بغل گرفت و فرمود: ای پسر برادرم بر آنچه به سرت آمده صبر کن و امید خیر داشته باش که همانا خداوند تو را به پدران صالحت ملحق می‌کند.(۱)