شرح الأخبار -قاضی نعمان مغربی (متوفی ۳۶۳ هـ ق)

* با حسین بن علی روز عاشورا فرزندش علی بن حسین (علی‌اکبر) کشته شد. او را مرّة بن منقذ بن نعمان کشت. اصحاب عمر بن سعد، علی بن حسین اصغر (علی‌اکبر) را صدا زدند و گفتند: «همانا تو را با امیرالمؤمنین (یزید) خویشاوندی است»؛ و قصدشان از خویشاوندی میمونه دختر ابوسفیان مادر لیلی بنت مرّة بود. گفتند: «اگر بخواهی تو را امان می‌دهیم و زنده می‌مانی».
علی‌اکبر فرمود: «خویشاوندی رسول خدا سزاوارتر است که مراعات شود»؛ سپس بر آنان حمله کرد؛ و این رجز را می‌گفت:
«من علی فرزند حسین فرزند علی هستم. به خانه خدا قسم که ما به پیامبر نزدیک‌تریم. به شما ضربه می‌زنم برای حمایت از پدرم به خداوند سوگند پسر بی‌پدر درباره ما حکم نکند. ضربت من مانند ضربه زدن جوان علوی قریشی است»؛ و سواره بر اسب پیوسته بر آنان میتاخت و آن‌ها را می‌کشت.
سپس به‌سوی پدرش بازگشت و عرض کرد: «ای پدر! تشنگی». لشکر هم آن روز آنان را از آب فرات منع کرده بودند و لذا تشنگی غالب بود.
پس حسین فرمود: «حبیبم! صبر کن. شاید به شب نرسیده از دست جدّت رسول خدا سیراب شوی».

پس پیوسته بر لشکر حمله می‌برد و از آنان می‌کشت تا اینکه تیری به حلقوم او رسید (أصاب حلقه سهم رمی به) مرّة بن منقذ بر علی‌اکبر حمله کرد و با نیزه به او زد و در او اثر گذاشت. پس حسین بالین علی‌اکبر آمد و او را در بغل گرفت؛ و علی‌اکبر عرض کرد:
«پدر جان! این رسول خداست که به من می‌گوید زود نزد ما بیا».
حسین علیه‌السلام، علی‌اکبر را به سینه چسبانید تا اینکه از دنیا رفت. چون علی از دنیا رحلت کرد، فرمود: «پس از تو خاک بر سر دنیا باد».

عده‌ای می‌گویند: «مقتول علی‌اصغر است که در گوشش گوشواره هم بود! * اما علی‌اکبر همان است که آن روز مریض و علیل بود و بعد از حسین علیه‌السلام باقی ماند».
عده‌ای می‌گویند: «مقتول علی‌اکبر بود که وصی پدرش بود، چون کشته شد، حسین، علی‌اصغر (زین‌العابدین علیه‌السلام) را وصی خود قرار داد».
اما مقتول مادرش لیلی بنت مرّه بود و علی بن حسین باقی از کنیز بود* و بر این قول بسیارند.(۱)

* حمید بن مسلم گوید: من نزد ابن زیاد بودم هنگامی‌که علی بن حسین را بر او وارد کردند ابن زیاد گفت: تو کیستی؟ فرمود: من علی بن حسین هستم. فرمود: برای من برادری بود که مردم او را کشتند… .(۲)
* کشته شد با حسین بن علی که درود خداوند بر او باد روزی که به شهادت رسید، فرزندش علی بن الحسین. او را مره بن منقذ بن نعمان به قتل رساند.(۳)

ذخائر العقبی -محب الدین طبری (متوفی ۶۹۴ هـ ق)

* از فرزندان ذکور حسین، علی‌اکبر بود که با پدرش شهید شد و عبدالله (علی‌اصغر) که او هم با پدرش شهید شد.(۱)

کشف الغمه -أبی الحسن اربلی (تألیف ۶۹۲ هـ ق)

* از اولاد پسر امام حسین علیه‌السلام، علی‌اکبر و علی اوسط که او زین‌العابدین بود و علی‌اصغر … . امّا علی‌اکبر مقابل پدرش جنگید تا شهید شد.(۱)

* بعدازآنکه امام سجاد علیه‌السلام بر ابن زیاد در کوفه وارد شد، پرسید: «تو کیستی»؟ فرمود: «من علی پسر حسین هستم». ابن زیاد گفت: «آیا خدا علی بن حسین را نکشت»؟ فرمود: «برای من برادری بود به نام علی که مردم او را کشتند (کان لی أخی یسمی علّیآ) …».(۲)

تاریخ المختصر الدُّوَل -ابن العبری (متوفی ۶۸۵ هـ ق)

 

* حسین با تشنگی کشته شد و با او شش نفر از فرزندان علی بن ابیطالب و سه نفر* از اولاد خودش کشته شدند.(۱)

کامل بهائی -عمادالدین طبری (تألیف ۶۷۵ هـ ق)

* چون ظهر شد نماز شدت الخوف بگذارد و از اصحاب او هیچ‌کس باقی نمانده الا اقربای او برادر و عموزادگان از اقربا. اول کسی که بیرون آمد علی بن الحسین بود.
* چون عمر سعد رحلت کرد از کربلا قومی از بنی اسد کوچ کرده می‌رفتند به کربلا رسیدند و آن حالت دیدند امام حسین را تنها دفن کردند و علی بن الحسین را در پائین پای او نهادند.

* از پسران حسین، علی اوسط (علی‌اکبر) و عبدالله رضیع (علی‌اصغر) کشته شدند.(۱)

ألدرّ النظیم -یوسف بن حاتم شامی (متوفی ۶۶۴ هـ ق)

* فرزند حسین، علی‌اکبر در غیر فصل انگور، میل به انگور پیدا کرد. پس حسین دستش را به ستون مسجد برد و برای او انگور و موز بیرون آورد. پس علی آن را میل کرد. حسین علیه‌السلام فرمود: «آنچه نزد خداوند برای دوستانش هست، بیشتر است».(۱)

* همه اصحاب حسین علیه‌السلام پیش‌قدم شدند و جنگ کردند و کشته شدند تا اینکه غیر اهل‌بیت خاصّش کسی باقی نماند. پس فرزندش علی بن حسین که مادرش لیلی دختر أبی قرة بن عروة بود، برای جنگیدن جلو افتاد. او از زیباترین مردم ازنظر صورت بود و عمر او آن روز، نوزده سال بود.*
پس به لشکر حمله می‌برد و پی‌درپی می‌جنگید. اهل کوفه از کشتن او خودداری می‌کردند. پس مُرّة بن منقذ عبدی چشمش به او افتاد، گفت:
«گناه عرب برگردنم باشد، اگر این جوان بار دیگر بر من بگذرد و این‌گونه حمله کند. پدرش را به داغ او بنشانم».
پس علی‌اکبر با شمشیر بر لشکر حمله می‌کرد و از مقابل مرّة گذشت. مرّة کمین کرد و با نیزه او را زد و وی را انداخت. لشکر او را احاطه کردند و با شمشیرهایشان او را قطعه‌قطعه کردند. پس حسین آمد بالین علی‌اکبر و فرمود: «خدا بکشد قومی که تو را کشتند. ای پسرم! اینان بر خداوند رحمان جسارت کردند و حرمت رسول خدا را شکستند».
پس اشک از چشمانش جاری شد. (انهملت عیناه بالدموع) سپس فرمود: «بعد از تو دنیا روی‌گردان شد (دنیا سپری شد)».
پس به جوانانش فرمود: «جسد برادرتان را بردارید». پس جسد او را آوردند و جلوی خیمه‌ای که مقابل آن می‌جنگیدند، گذاشتند.(۲)

* و خانواده حسین را بر ابن زیاد واردکردن که در بین آن‌ها علی بن الحسین بود ابن زیاد گفت: تو کیستی؟ فرمود: من علی بن حسین هستم. گفت: آیا علی را خدا نکشت؟! علی به او فرمود: برای من برادری بود به نام علی که مردم او را کشتند… .(۳)

* و علی بن الحسین اصغر با پدرش در کربلا کشته شد و مادرش لیلی دختر ابی مرة بن عروة بود.(۴)

 

إقبال الأعمال -سید بن طاووس (متوفی ۶۶۴ هـ ق)

* زیاراتی درباره حضرت علی‌اکبر علیه‌السلام از این کتاب نقل شده است برای مطالعه به فصل چهارم مراجعه شود.

لهوف -سید بن طاووس (متوفی ۶۶۴ هـ ق)

* چون حضرت حسین علیه‌السلام در وقت ظهر به منزل ثعلبیه رسید، مقداری خوابید. سپس بیدار شد و فرمود: «هاتفی را دیدم که می‌گفت: شما با سرعت می‌روید و مرگ به‌سرعت شمارا به بهشت می‌برد».
پس پسرش علی (اکبر) عرض کرد: «ای پدر آیا ما بر حقّ نیستیم»؟ فرمود: «چرا ای پسرم، قسم به خدایی که رجوع بندگان به‌سوی اوست»!
عرض کرد: «ای پدر دیگر هراسی از مردن نداریم». امام فرمود: «ای پسرم خدا تو را جزای خیر دهد، بهتر ازآنچه را که پدر برای فرزندش می‌خواهد».(۱)

* اصحاب حسین همه شهید شدند و فقط اهل‌بیت باقی ماندند. در این حال علی بن حسین (علی‌اکبر) که سیمایی زیبا و اخلاقی نیکو داشت، از خیمه خارج شد و از پدرش اجازه خواست که به میدان برود. امام به او اجازه داد، سپس درحالی‌که با نگاهی مأیوسانه به او نگاه می‌کرد، (نظرة آیس) چشمان خود را به زیر انداخت و گریست. بعد فرمود:
«خدایا تو شاهد باش که جوانی برای جنگ به‌سوی این قوم رفت که ازنظر شمایل و اخلاق و گفتار شبیه‌ترین مردم به پیامبر تو بود. ما هر وقت مشتاق زیارت پیامبر تو می‌شدیم به این جوان نگاه می‌کردیم (نظرنا الیه)».
سپس فرمود: «ای عمر سعد! خدا رحِم تو را قطع کند، همان‌گونه که تو رحِم مرا قطع کردی».

علی‌اکبر به لشکر عمر سعد حمله کرد و تعداد زیادی از آن‌ها را کشت. سپس خدمت پدر بازگشت و گفت:
«پدر جان! آن‌قدر تشنگی‌ام شدید شده که نزدیک است کشته شوم؛ و سنگینی این جنگ‌افزارها مرا به‌سختی انداخته. آیا راهی برای به دست آوردن جرعه‌ای آب وجود دارد»؟
امام حسین علیه‌السلام شروع به گریه کرد و فرمود: «واغوثاه، پسرم! نزد من آبی وجود ندارد. اندکی دیگر جنگ کن، ساعتی دیگر جدّت پیامبر صلوات‌الله‌علیه وآله را ملاقات خواهی کرد و از دست او آن‌چنان آب می‌نوشی که سیراب می‌شوی و بعدازآن هرگز تشنه نخواهی شد (لاتظما بعدها أبداً)».
علی‌اکبر به میدان بازگشت و جهاد مردانه‌ای کرد تا آن‌که منقذ بن مرة عبدی تیری را به‌طرف او فرستاد. آن تیر به او اصابت کرد و فریاد زد: «پدر جان! خداحافظ! این جدّم پیامبر صلوات‌الله‌علیه وآله است که به تو سلام می‌رساند (یقرِئُک السلام) و به تو می‌گوید: برای آمدن نزد ما عجله کن (عَجّل القدوم علینا)».
سپس فریادی جان‌سوز زد و به شهادت رسید. امام خود را بالای سر علی‌اکبر رساند و صورتش را بر صورت او نهاد (وضع خده علی خده) و فرمود: «خدا بکشد کسانی که تو را کشتند. این‌ها نسبت به خدا و هتک حرمت پیامبر صلوات‌الله‌علیه وآله چقدر گستاخ‌اند. پس از تو خاک بر سر دنیا باد».
در این هنگام حضرت زینب علیهاالسلام از خیمه خارج شد درحالی‌که فریاد می‌زد: «ای عزیزم! (حبیباه) ای پسر برادرم!»
پس خود را بر کشته علی‌اکبر انداخت. امام جلو آمد و او را از روی جنازه علی‌اکبر بلند کرد و به‌طرف خیام زنان فرستاد.(۲)

بغیة الطلب -عمر بن احمد (ابن العدیم) (متوفی ۶۶۰ هـ ق)

* پس اول کسی که از فرزندان ابوطالب به میدان رفت، علی بن الحسین و آن علی‌اکبر بود. پیوسته جنگید تا با نیزه مُرّة بن منقذ عبدی به زمین افتاد و او را کشت و شمشیرها هم او را کشتند.(۱)

کفایة الطالب -گنجی شافعی (متوفی ۶۵۸ هـ ق)

* کسانی که از اهل‌بیت حسین در روز عاشورا کشته شدند، ۲۱ نفر بودند … و از اولاد حسین، علی (اکبر) و عبدالله (علی‌اصغر) بودند.(۱)