کلام امام علیه‌السلام، وقتی علی‌اکبر علیه‌السلام از میدان برگشت و طلب آب کرد

امام علیه‌السلام فرمود: «صبراً یا بُنّی یسْقیک جدُّک بِالکأس الاوفی». پسرم شکیبایی کن تا جدت تو را از جامی پر سیراب سازد.(۱)

«إصبِر حبیبی! فإنّک لاتمسی حتّی یسقیک رسول الله بکأسه». صبر نما عزیزم! همانا به شب نمی‌رسی، مگر آنکه جامی از رسول خدا تو را سیراب می‌کند.(۲)

«إصبِر حبیبی! فإنَّک لاتمسی حتّی یسقیک رسول الله بکأسه. شربة لاتظما بعدها أبداً». صبر نما عزیزم! همانا به شب نمی‌رسی، مگر آنکه جامی از رسول خدا صلوات‌الله‌علیه وآله تو را سیراب می‌کند. شربتی که پس از نوشیدن آن هیچ‌گاه تشنه نمی‌شوی.(۳)

 

«قاتِل قلیلا فما أسرِع ماتُلقی جدّک محمّد فیسقیک بکأسه الاوفی». کمی جنگ نما که به‌زودی جدّت محمّد صلوات‌الله‌علیه وآله را ملاقات می‌کنی و تو را به جامی پُر سیراب می‌کند.(۴)

«وا غوثاه! قاتَلَ قلیلا فما أسرِع ماتُلقی جدّک محمّد فیسقیک بکأسه الاوفی». افسوس از همراهی! کمی جنگ نما که به‌زودی جدّت محمّد صلوات‌الله‌علیه وآله را ملاقات می‌کنی و تو را به جامی پُر سیراب می‌کند.(۵)

«یا بُنی! عزّ علی محمد و علی علّی و علی أبیک أن تدعوهم فلایجیبوک و تستَغیثُ به هم فلایغیثونک. یابُنی! هاتَ لسانک … فَأَخَذَ لسانِه فمصه و دفع إلیهم خاتمَه و قال له خُذ هذَا الخاتمُ فی فیک و أرجع إلی قِتالِ عدوّک. فإنّی أرجوا أن لاتُمسی حتّی یسقیک جدّک بکأسِه الاوفی». ای فرزندم! بر محمّد صلوات‌الله‌علیه وآله و بر علی و بر پدرت سخت است که آنان را بخوانی و تو را اجابت نکنند و از ایشان یاری بطلبی و تو را یاری نکنند. ای فرزندم! زبانت را (بیرون) بیاور … پس زبانش را مکید و سپس انگشترش را به او داد و فرمود: این انگشتر را به دهانت بگیر و برای نبرد با دشمنت بازگرد که من امید دارم اینکه به شب نرسیده از کاسه لبریز جدّت شربت بنوشی.(۶)